x y فقط میدانم که گیسوی لبانت برببر است با گیسوی چشمانت عزیزم من و تو یک عامل مشترک بودیم که هیچ ریاضیدانی نتوانست ما را به توان برساند اما هنگامی که در اتاق گردی قرار گرفتیم احساس کردم که به اندازه ی دنیا دوستت دارم!!!یا
ان هنگام که موازی با یک دیگردر خیابان مستطیل شکل قدم می زدیم و ان هنگام که لبانت با صورتم زاویه ی منفرجه ساختند احساس کردم که تجزیه شدم و زیر رادیکال عشق قرار گرفتم محبوبم تو را چه به نامم
نظرات شما عزیزان:
|